۱۳۸۵ اسفند ۲۵, جمعه

جلوه هایی از بهار طبیعت زیبای وطن


بر چهره گل نسيم نوروز خوش است
در صحن چمن روي دلفروز خوش است
از دي كه گرشت هر چه گويي خوش نيست
خوش باش و ز دي مگو كه امروز خوش است
خیام



به نوروز و مهر آن هم آراستست
دو جشن بزرگست و با خواستست
فردوسی


نوروز رخت ديدم خوش اشك بباريدم
نوروز و چنين باران باريده مبارك باد

مولانا


رسيد موكب نوروز و چشم فتنه غنود
درود باد بر اين موكب خجسته، درود

به كتف دشت يكي جوشني است مينا رنگ
به فرق كوه يكي مغفري است سيم اندرود

بهار









نوروز جهان چون بهشت كرده‌ست
پر لاله و پر گل كه و بيابان

چون چادر مصقول گشته صحرا
چون حلهء منقوش گشته بستان
فرخی






هیچ نظری موجود نیست: