صداهای خطرناک، ابراهيم نبوی
ساعاتی قبل خبر درگيری زاهدان منتشر شد. دومين روز پياپی است که شهر زاهدان درگير رويدادهای تروريستی است.صداهايی که به گوش می رسد اگرچه نتيجه اعمالی است که دولت در يک سال گذشته انجام داده و از سويی طبيعی است، اما، ما را با فرضياتی مواجه می کند، که هرکدامش هشدار دهنده است. ء
ممکن است بگوئيم که اين اقدامات ريشه خارجی دارد و تروريست ها از آمريکا و انگليس تغذيه می شوند. در صورت اثبات اين فرضيه، وضع بدی پيش روی ماست، بدان معنی که دشمن خارجی درگيری را آغاز کرده است و ما، بدون اينکه اصلا بتوانيم کاری بکنيم و در مقابل دشمن واکنشی نشان دهيم، ناظر کشته شدن هموطنان مان هستيم. ء
فرض ديگر که مبتنی بر اعترافات منتشره در صدا و سيماست، می گويد که عوامل گروه جند الله با دادن يک ميليون تومان تروريست اجير می کنند. و افرادی هستند که حاضرند يک ميليون تومان بگيرند و هموطنان خودشان را بکشند، اين فرض نيز می تواند مقرون به صحت باشد. در صورت پذيرش چنين فرضی، بياييد به اين فکر کنيم که اگر گروه جندالله احتمالا جزو گروههای قاچاق مواد مخدر نيز باشد، يا از روشهای مجرمانه مانند سرقت مسلحانه پول دربياورد، تا چه حد امکان اجير کردن تروريست را خواهد داشت؟ و در منطقه ای مانند سيستان و بلوچستان که سالهاست زير حکومت مرکزی اداره نمی شود، تا چه حد داوطلب اقدامات تروريستی وجود دارد؟ تامل در اين نکته ضروری است که بخش وسيعی از کسانی که به حمل مواد مخدر دست می زنند، کسانی هستند که فقط برای دريافت يکی دو ميليون تومان پول جان شان را در معرض مجازات سالها زندان و گاهی اعدام می گذارند. و يادمان باشد که تقريبا تمام گروههای آدمکش عراق، در مقابل پول آدم می کشند يا گروگان می گيرند.ء
فرض سوم اين است که فکر کنيم که تروريست ها گروهی از پيروان اهل سنت هستند که مانند نيروهای القاعده و سپاه صحابه و تندروهای سنی عراقی در ماجرای گسترش خونين جنگ شيعه و سنی به کشتن مردم شيعه می پردازند. در اين صورت هم وضع وحشتناکی را بايد انتظار بکشيم، چرا که رشته ای که احمدی نژاد و علمای تندروی شيعه در ماجراهای لبنان و فلسطين و عراق بافتند، سر دراز دارد و اگر جنگ شيعه و سنی به موضوع داخلی ايران تبديل شود، چندين استان آسيب پذير کشور می تواند به منطقه ترور و وحشت تبديل شود.ء
فرض چهارم و البته نه چندان باورکردنی اين است که مجاهدين خلق در روزهای بحران پس از صدام، در پی اثبات قابليت های خود برای جلب توجه آمريکايی ها هستند. و مجاهدين خلق نيروهای جندالله را اداره می کنند، گفته می شود که تلويزيون مجاهدين ويدئوی اعلام خبر انفجار را لحظاتی قبل از واقعه پخش کرده است. اين فرض البته بعيد به نظر می رسد، چرا که مجاهدين در شرايطی نيستند که بتوانند دست خودشان را به عنوان يک نيروی تروريست باز کنند، مگر اينکه به اين نتيجه رسيده باشند که برای بقای خودشان بايد خطر کنند، شايد که زير پوشش جنگ گريزراهی به سوی زنده ماندن بيايند. در صورت پذيرش چنين فرضی، نتيجه بسيار خطرناک است. يعنی توانايی مخرب مجاهدين خلق در تروريسم، در کنار انرژی نارضايتی های فراوان مناطق حاشيه کشور قرار می گيرد و حادثه زاهدان می تواند به شکلی زنجيره ای در جاهای مختلف تکرار شود.ء
در هفته گذشته، بيش از ده اعدام، قتل امام جمعه ميانه، دو انفجار بزرگ در زاهدان، کشته شدن يک گروه اشرار در کرمان و دستگيری هفتاد ايرانی در جريان اجرای طرح امنيتی بغداد از جمله يک ديپلمات عاليرتبه، به معنی گسترش سريع ناامنی هايی است که عملا به اندازه يک جنگ تلفات بوجود می آورد. تنها چيزی که در اين جنگ غير رسمی اتفاق نيفتاده است، اين است که حکومت در کمال بی توجهی به انکار واقعيت های هراس آور جنگی که در چند قدمی کشور است، می پردازد، چرا که هنوز لوله تفنگ پيشانی حکومت را نشانه نرفته است.ء
من مطمئنم که سوگمندانه نيروهای سياسی و عموم جامعه ايران بزودی جنگ را با تمام پوست و گوشت و خون شان احساس خواهند کرد و فردايی که متاسفانه دير نيست، خود را ملامت خواهند کرد که چرا در روزهايی که می توانستند با اعتراضی آرام، حداقل نشان بدهند که با جنگ مخالفند، چنين نکردند. من ايمان دارم که نيروهای ميانه روی درون حکومت، فردا خود را ملامت خواهند کرد که چرا با استفاده از اهرم های قانونی قانونی و از طريق مجلس، جلوی ادامه سياست های ماجراجويانه حکومت را نگرفتند. آن روزها سر می رسد و ما باز هم با خود خواهيم گفت: ما اشتباه کرديم. نمی دانم اين بار جايی برای جبران اين اشتباه بزرگ باقی می ماند يا نه؟
ابراهيم نبوی۲۸ بهمن ۱۳۸۵
برگرفته از [دوم دام دات کام، وبلاگ ابراهيم نبوی]ء
ممکن است بگوئيم که اين اقدامات ريشه خارجی دارد و تروريست ها از آمريکا و انگليس تغذيه می شوند. در صورت اثبات اين فرضيه، وضع بدی پيش روی ماست، بدان معنی که دشمن خارجی درگيری را آغاز کرده است و ما، بدون اينکه اصلا بتوانيم کاری بکنيم و در مقابل دشمن واکنشی نشان دهيم، ناظر کشته شدن هموطنان مان هستيم. ء
فرض ديگر که مبتنی بر اعترافات منتشره در صدا و سيماست، می گويد که عوامل گروه جند الله با دادن يک ميليون تومان تروريست اجير می کنند. و افرادی هستند که حاضرند يک ميليون تومان بگيرند و هموطنان خودشان را بکشند، اين فرض نيز می تواند مقرون به صحت باشد. در صورت پذيرش چنين فرضی، بياييد به اين فکر کنيم که اگر گروه جندالله احتمالا جزو گروههای قاچاق مواد مخدر نيز باشد، يا از روشهای مجرمانه مانند سرقت مسلحانه پول دربياورد، تا چه حد امکان اجير کردن تروريست را خواهد داشت؟ و در منطقه ای مانند سيستان و بلوچستان که سالهاست زير حکومت مرکزی اداره نمی شود، تا چه حد داوطلب اقدامات تروريستی وجود دارد؟ تامل در اين نکته ضروری است که بخش وسيعی از کسانی که به حمل مواد مخدر دست می زنند، کسانی هستند که فقط برای دريافت يکی دو ميليون تومان پول جان شان را در معرض مجازات سالها زندان و گاهی اعدام می گذارند. و يادمان باشد که تقريبا تمام گروههای آدمکش عراق، در مقابل پول آدم می کشند يا گروگان می گيرند.ء
فرض سوم اين است که فکر کنيم که تروريست ها گروهی از پيروان اهل سنت هستند که مانند نيروهای القاعده و سپاه صحابه و تندروهای سنی عراقی در ماجرای گسترش خونين جنگ شيعه و سنی به کشتن مردم شيعه می پردازند. در اين صورت هم وضع وحشتناکی را بايد انتظار بکشيم، چرا که رشته ای که احمدی نژاد و علمای تندروی شيعه در ماجراهای لبنان و فلسطين و عراق بافتند، سر دراز دارد و اگر جنگ شيعه و سنی به موضوع داخلی ايران تبديل شود، چندين استان آسيب پذير کشور می تواند به منطقه ترور و وحشت تبديل شود.ء
فرض چهارم و البته نه چندان باورکردنی اين است که مجاهدين خلق در روزهای بحران پس از صدام، در پی اثبات قابليت های خود برای جلب توجه آمريکايی ها هستند. و مجاهدين خلق نيروهای جندالله را اداره می کنند، گفته می شود که تلويزيون مجاهدين ويدئوی اعلام خبر انفجار را لحظاتی قبل از واقعه پخش کرده است. اين فرض البته بعيد به نظر می رسد، چرا که مجاهدين در شرايطی نيستند که بتوانند دست خودشان را به عنوان يک نيروی تروريست باز کنند، مگر اينکه به اين نتيجه رسيده باشند که برای بقای خودشان بايد خطر کنند، شايد که زير پوشش جنگ گريزراهی به سوی زنده ماندن بيايند. در صورت پذيرش چنين فرضی، نتيجه بسيار خطرناک است. يعنی توانايی مخرب مجاهدين خلق در تروريسم، در کنار انرژی نارضايتی های فراوان مناطق حاشيه کشور قرار می گيرد و حادثه زاهدان می تواند به شکلی زنجيره ای در جاهای مختلف تکرار شود.ء
در هفته گذشته، بيش از ده اعدام، قتل امام جمعه ميانه، دو انفجار بزرگ در زاهدان، کشته شدن يک گروه اشرار در کرمان و دستگيری هفتاد ايرانی در جريان اجرای طرح امنيتی بغداد از جمله يک ديپلمات عاليرتبه، به معنی گسترش سريع ناامنی هايی است که عملا به اندازه يک جنگ تلفات بوجود می آورد. تنها چيزی که در اين جنگ غير رسمی اتفاق نيفتاده است، اين است که حکومت در کمال بی توجهی به انکار واقعيت های هراس آور جنگی که در چند قدمی کشور است، می پردازد، چرا که هنوز لوله تفنگ پيشانی حکومت را نشانه نرفته است.ء
من مطمئنم که سوگمندانه نيروهای سياسی و عموم جامعه ايران بزودی جنگ را با تمام پوست و گوشت و خون شان احساس خواهند کرد و فردايی که متاسفانه دير نيست، خود را ملامت خواهند کرد که چرا در روزهايی که می توانستند با اعتراضی آرام، حداقل نشان بدهند که با جنگ مخالفند، چنين نکردند. من ايمان دارم که نيروهای ميانه روی درون حکومت، فردا خود را ملامت خواهند کرد که چرا با استفاده از اهرم های قانونی قانونی و از طريق مجلس، جلوی ادامه سياست های ماجراجويانه حکومت را نگرفتند. آن روزها سر می رسد و ما باز هم با خود خواهيم گفت: ما اشتباه کرديم. نمی دانم اين بار جايی برای جبران اين اشتباه بزرگ باقی می ماند يا نه؟
ابراهيم نبوی۲۸ بهمن ۱۳۸۵
برگرفته از [دوم دام دات کام، وبلاگ ابراهيم نبوی]ء
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر